در آثار ادبی فارسی نیز فراوان به این اسطوره و به طور کلی‌تر کوه دماوند اشاره شده‌است. دماوند دارای چشمه‌های آب گرم لاریجان، اسک و وانه است.

هنوز هم بعضی از ساکنین نزدیک این کوه باور دارند که ضحاک در دماوند زندانی است و اعتقاد دارند که بعضی صداهایی که از کوه شنیده می‌شود، ناله‌های اوست.

در تاریخ بلعمی محل زیست کیومرث کوه دماوند دانسته شده‌است و گور فرزند وی هم آنجا دانسته شده‌است.

در مورد شوند نام‌گذاری دماوند در فرهنگ معین آمده‌است: «دم (دمه، بخار) + اوند = وند؛ دارای دمه و دود و بخار (آتشفشان)»

در اشعار ایرانی معمولاً نام دماوند در ارتباط با اسطورهٔ به بند کشیده شدن ضحاک ظاهر می‌شود. فردوسی در شاهنامه در ابیاتی که داستان به بند کشیده شدن ضحاک توسط فریدون را تصویر می‌کند، چنین سروده است:

برآن گونه ضحاک را بسته سخت / سوی شیرخوان برد بیدار بخت

همی راند او را به کوه اندرون / همی خواست کارد سرش را نگون

بیامد هم آنگه خجسته سروش/ به خوبی یکی راز گفتش به گوش

که این بسته را تا دماوند کوه/  بِبَر همچنان تازیان بی‌گروه

قصیده دماوندیه اثر ملک الشعرای بهار تنها یکی از چندین شعری است که در مورد دماوند سروده شده‌است. دماوندیه اول او در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی با این مطلع آغاز گشت:

ای کوه سپیدسر، درخشان شو  / مانند وزو، شراره افشان شو

قصیدهٔ «دماوندیه دوم» که در سال ۱۳۰۱ توسط همین شاعر سروده شد، از شعرهای معروفی است که دربارهٔ دماوند سروده شده‌است که چند بیت نخستین آن چنین است:

ای دیو سپید پای دربند /  ای گنبد گیتی ای دماوند

از پای به سر یکی کله‌خود   / ز آهن به میان یکی کمربند

تا چشم بشر نبیندت روی /  بنهفته به ابر چهر دلبند

در سده هشتم میلادی در پای کوه دماوند دژی بوده‌است که موبدی زرتشتی به نام مَس‌مُغان و پیروانش در آن می‌زیسته‌اند و این دژ به فرمان المهدی خلیفه عباسی ویران‌گشته و مس‌مغان نیز کشته‌ شد.

پارسیان هند دماوند را بسیار گرامی می دارند به‌گونه‌ای که برای زیارت دماوند هرساله به ایران می آیند.